اعتدال همزاد وحدت
اعتدال همزاد وحدت
سالهاست که در موضوع وحدت اسلامي وضرورت آن سخنان مستوفاة ومقالات متراکمي ارائه مي شود اما چگونگي دسترسي عملي به آن همچنان در هاله اي از ابهام است وموانع زيادي در مسير تحقق آن همچنان خودنمائي مي کند و از مهمترين موانع نيل به اين عطيه ارزشمند نگاه وعمل افراطي در ميان طرفداران مذاهب ونحله هاي گوناگون است وتنها راه برخورد با آن سازماندهي يک فرهنگ اعتدالي خواهد بود. اين مقاله درضمن برشمردن ابعاد گوناگون اعتدال ، بر اين نکته تأکيد دارد که اختلاف ، زائيده عدم اعتدال وافراطي گري است واگر اين ديو فاقد ترحم از جامعه اسلامي بيرون رانده شود ، نسيم حياتبخش وحدت وانسجام ،همدلي وصميمت جانهاي آدميان را نوازش خواهد داد به اميد درک چنين فضاي مفاهمه ورويکرد سازگاري ، اين مقاله، جهت بررسي وتصحيح به جامعه علمي کشور تقديم گرديده است.
تعريفات
ضرورت
امروزه سوژه هاي مطالعاتي بين رشته اي به صرف بين رشته اي بودن ، مهم وضروري تر از سايرعناوين پژوهشي ارزشيابي مي شوند. موضوع اعتدال ازجمله سوژه هائي است که درتمامي موضوعات علمي ،تجربي ودر تئوريها ورفتارهاي علمي ، حضور ونقش تعيين کننده دارد وبه راحتي مي توان ادعا کرد : اين عنوان ازمفاهيم ميان رشته اي که است بالاترين سطح پوشش وشمول را نسبت به حوزه هاي گوناگون دارد . مضافاً بر نقش پايه اي واثر گزاري که در همه حوزه ها ايفاء مي کند.
در موضوع وحدت که رمز حيات واقتدار همه مجموعه ها ومکتب هاست ، سنگ بناي نخست وضمانت براي قوام و استقرار ومفيد بودن آنها تعادل وميانه روي است. در حالي که موضوع تعادل کمتر در پژوهشهاي مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است ولذا ارائه پژوهشي علمي وارائه راهکارهاي عملي در مورد آن ضرورت دارد. پژوهشهائي که پيش از اين، سوژه اعتدال يا وحدت را بررسي کرده اند، اين دو را مستقل ازهم مورد مطالعه قرار داده واز همبستگي وتأثيرمتقابل اين دو متغيرسخني به ميان نياورده اند!
جايگاه تعادل
سرنوشت ساز بودن ؟فراگيري در عرصه هاي مختلف فکري وعملي ؟ تأثير گزاري در عرصه دسترسي به منافع مادّي ؟راهيابي به حوزه فضيلتهاي معنوي؟ توجه ودقت مردان بزرگ درمورد آن ؟ هر يک از اينها ملاک وشاخص باشد ، تعادل ،امتياز نخست را از آن احراز مي نمايد . اينک به بررسي اين شاخصها مي پردازيم:
1- رمز برتري فرد وجامعه
ودر آيه ديگري درتوصيف اين جامعه برتر مي فرمايد "کذلک جعلناکم امة وسطا" (8) وبدينسان ميان "ميانه روي " و"برتري " درساختار جامعه و ارزشگزاري درمورد آن همبستگي ايجاد مي کند. در روايتي پيامبر اسلام مي فرمايند :"رحماءامتي اوساطها " (9)يعني متعادل ها بيش از همه مورد عنايت ومحبت خدا هستند . يک بررسي ميداني وتاريخي نيزاين نتيجه گيري را اثبات مي نمايد که افراد ومجموعه هاي تندرو يا کند رو همواره بامشکل وتنگنا روبرو بوده اند وبرتري وسلامت در گرو تعادل در امور، پديد آمده است .
2- رمز بقاء وسود آوري
3- رمز موفقيت رهبران آسماني
خاستگاه عدم اعتدال
1- جهالت
2- قدرت
3- بي هويتي
پيامد هاي عدم اعتدال
1- دوري از اهداف
مي فرمايند :" اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطي هي الجادة عليها باقي الکتاب وآثار النبوة " (18)
اينان که از مسير " صراط مستقيم " فاصله گرفته اند هر چه سريعتر حرکت کنند بيشتر از هدف ، دور مي شوند وبه تعبير قرآن (اخسرين) هستند که تصور مي کنند حرکت شتابان ، دسترسي آنان را به هدف آسان مي کند در حاليکه اين گمانِ باطل نه تنها نوعي خود فريبي است بلکه دقيقاً کارکرد ضد هدف آنان پيدا مي نمايد که اثرهرحرکت افراطي است چرا که به تجربه وبرهان ثابت است که :" ان الشي اذا جاوز حدّه انعکس ضدّه " اين قاعده حتي شامل اموري که در گزاره هاي بديهي وعمومي مثبت ارزيابي مي شوند مثل عدالت ، حکمت وشجاعت نيز مي گردد. زيرا عدالت افراطي به انظلام وتفريط درآن به ظلم منتهي مي شود. حکمت و تأمل افراطي به بلاهت وتفريط درآن به جربزه منجر مي گردد. شجاعت افراطي ، تهوروتفريط درآن به معني جبن وترس است. تواضع افراطي به معني ذلت وتفريط درآن به تکبر مي انجامد. ايمان افراطي به غلو وتفريط در آن به کفر منتهي مي شود. خون به عنوان عامل حياتي اگر قدري بيش ازحدّ نياز به بدن يک بيمارتزريق شود، بيمار فوراً جان مي بازد وآب که مبداء حيات است اگربدون اندازه گيري مصرف شود نابود کننده حيات وسبب مرگ مي گردد. وچه نيکو سروده اند که :
پر در تلاش خرمي اين چمن مباشافراط آب ، چهره گل زرد مي کند
فقهاءمسلمان فتوي داده اند که "الناصب کالغالي في الکفر والخروج عن الايمان " (19)
همچنانکه گفته اند :" لاتصل خلف الغالي وان کان يقول بقولک " (20)مراد از غالي کسي است که از رهبران ديني توصيفي ارائه مي کند که رهبران آنرا قبول ندارند همانند تصور جايگاه نبوت والوهيت براي آنان (21) معمولاً در رجال شناسي فرق مختلف اسلامي بدنبال معرفي يک شخصيت افراطي (غالي) لقب ملعون نيز به او اضافه مي شود. اين به معني اوج فاصله نگرش افراطي ، از مسير هدايت وحقيقت است.
2- انفعال ،حسرت وپشيماني
3- تفرقه وجنگ داخلي
آثار تعادل
همه اخلاق نيکو درميانه است
که از افراط وتفريطش کرانه است
ميانه چون صراط مستقيم است
زهر دو جانبش قعر جحيم است
1- وحدت وهمبستگي
سلامت وامنيت
بدون تمايل به راست وچپ بهيچوجه مذموم وغير قابل قبول نيست بلکه دلالت عقل وبررسي عرفي، سلامت آنرا تأييد مي کند درروايتي حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايند: " من اراد السلامة فعليه بالقصد " (23)ودر جايي مي فرمايد : "من ترک القصد جار" (24)يعني ناديده گرفتن ميانه روي نشانه جور وکجروي است . درجاي ديگر مي فرمايد: " من اخذ القصد حمدوُا واليه طريقَه وبَشِّروه بالنجاة" (25) يعني ميانه روي واعتدال نه تنها نکوهيده نيست بلکه ستودني است وامنيت وسلامت در گرو آنست. در سخن ديگري ، پايان مسيرافراطي را جهنم مي داند و مي فرمايد : " النار غاية المفرطين" (26)
2- برکت وباروري
ابعاد اعتدال
اين نگرش بنيادي که بايد بخشي از شاکله شخصيتي مسلمان راتشکيل دهد در تمامي عرصه ها حضور ومعني دارد حتي در نفس مفهوم اعتدال ودر نگرش اعتدال ، معتدل بودن ، رمز کمال و سلامت ارزيابي مي شود. اينک به بررسي ابعاد اعتدال که در تعاليم تربيتي فرهنگي اسلام مورد توجه واقع شده است، مي پردازيم :
اعتدال در گرايش به دنيا وآخرت : قرآن کريم در اينمورد مي فرمايد : " وابتغ فيما اتيک الله الدار الاخرة ولاتنس نصيبک من الدنيا" (32)حضرت لقمان عليه السلام به فرزندش مي گويد :" يابني لاتدخل في الدنيا دخولاً يغير بآخرتک ولاتترکها ترکاً تکون کلاً علي الناس" (33) از پيامبر گرامي اسلام نيز روايت گرديده است که فرمود :"أعظم الناس همّاً المؤمن يهتم بأمر دنياه وامر اخرته" (34)
اعتدال دراميدواري به خدا: در توازن بين خوف ورجاء ، خداوند رحمان مي فرمايد : "يحذرالاخرة ويرجو رحمة ربِّه" (35)ودر روايتي چنين مي خوانيم :"خير الاعمال اعتدال الرجاء والخوف" (36)حضرت لقمان عليه السلام نيز به فرزندخودچنين مي گويد :" يا بني کن ذاقلبين، قلب تخاف الله خوفاً لا يخالطه تفريط وقلب ترجوا به رجاءاً لايخالطه تغرير" (37)
اعتدال در عبادت : خداوند متعال مي فرمايد : "ولاتجهر بصلاتک ولاتخافت بها وابتغ بين
ذلک سبيلاً" (38) پيامبرگرامي اسلام فرمودند:" ليصل احدکم نشاطه فاذاکسل أوفترفليقعد"(39)
ودرروايت ديگر چنين آمده است که " دع الطواف وانت تشتهيه" (40) ودر فقه اسلامي ، بابي
با عنوان :"عدم جواز الافراط في اطالة صلاة الجماعة " گشوده شده است. که با ارائه روايات
مختلف از ائمه دين، انتخاب روش ميانه را به امامان جماعت توصيه مي نمايد.
اعتدال در گفتار: خداوند متعال مي فرمايد : "وقولوا لهم قولاً معروفاً " (41) ودر روايتي چنين مي خوانيم "الاکثار يزّل الحکيم ويملّ الحليم فلاتکثر فتضجر وتفرط فتهن " (42) و درسخن ديگري چنين آمده است :"الکلام کالدواء قليله ينفع وکثيره قاتل " (43) با آنکه شاعران در فرهنگ اسلامي همواره مورد احترام وتکريم بوده اند اما در کتب فقهي بابي با عنوان :"کراهيه الافراط في انشاء الشعر " به چشم مي خورد که طي آن براي خلاقيت هنري وخلق اثر ادبي نيز رعايت اعتدال مورد توصيه قرار گرفته است .
اعتدال در موعظه ونصيحت : به واعظان و راهنمايان اخلاقي نيز رعايت اعتدال در تنظيم گزاره ها توصيه گرديده ايت پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند : " ادعواالناس وبشرّوا ولاتنفروا ويسّروا ولا تعسروا" (44) ودر حديثي ديگر حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايند :" الفقيه کل الفقيه من لم يقنّط الناس من رحمة الله ولم يؤيسهم من روح الله ولم يؤمنهم من مکر الله " (45) عدم اندازه گيري درانتقاد يا نصيحت از ديدگاه روانشناسي توليد لجاجت ونفرت مي کند ومخاطب را درموضع واکنش منفي قرار مي دهد. در روايتي چنين آمده است :"الافراط في الملامة يشب ميزان اللجاجة " (46)
اعتدال در قاطعيت وسازگاري : جمع آوري اصولي که اسلام به عنوان روشهاي مديريتي ارائه کرده است مي تواند بهترين الگو ومدل رادر يک مديريت کاربردي وموفق اراده نمايد . از جمله اين اصول ، رعايت اعتدال وميانه روي در قاطعيت ومرافقت با نيروهاي تحت مديريت است که از آن تعبير به "حزماً في لين " شده است . از پيامبر گرامي اسلام روايت شده که فرمود:" ان المؤمن تراه ،قوة في دين وحزماً في لين" (47) همين مضمون به لسان مناجات ودعا نيز آمده است :اللهم انّي اسألک حزماً في لين"
اعتدال در آشتي وقهر : قرآن کريم مي فرمايد :"فامساک بمعروف أو تسريح بإحسان " (48) ودر روايتي از حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي خوانيم :" احبب حبيبک هونا ما ...وابغض بغيضک هوناًما"(49)
اعتدال در هزينه وانفاق: قرآن کريم مي فرمايد :"لاتجعل يدک مغلولة الي عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محصوراً " (50) ودرآيه ديگر در مورد نرم تأمين هزينه همسران مي فرمايد : علي المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف " (51) و پيامبر گرامي اسلام فرمودند :"الاقتصاد في النفقه نصف المعيشه " (52)
اعتدال در شيک پوشي وساده پوشي :"فان النبي (ص)نهي ان يلبس الثياب الحسنة التي ينظر اليه فيها اوالدنيه اوالرثه التي ينظر اليه فيها وقال امراً بين الامرين وخيرالامو راوساطها"(53)
اعتدال در تربيت فرزندان : درروايتي در مورد مديريت تربيتي فرزندان چنين آمده است :" شر الاباء من دعاه البر الي الافراط وشرّ الابناءمن دعاه التقصير الي العقوق" (54)
اعتدال در تعامل با همسر : قرآن کريم در اين ارتباط در آيات متعدد با استفاده از واژه "معروف" همگان را به رعايت اعتدال در مناسبات همسري فرا خوانده است و مي فرمايد "عاشروهن بالمعروف " (55) و" لهن مثل الذي عليهن بالمعروف" (56) ودر پرداخت مهريه ، در تأمين آذوقه ونيازهاي روزمره ، در تنظيم روش زندگي يا جدائي در تمامي موارد ، رعايت اعتدال در زندگي مشترک مورد تأکيد قرار گرفته است .
اعتدال در شوخ طبعي : بدون شک، شادي وشوخ طبعي از عوامل بهره افزائي و نيروآفريني در کاراست و دربرابر آن، سردي ويخ زدگي درفضاي کارموجب رکود ومواجهه با بن بست مي گردد اما در نظام تربيتي اسلام براي آن حدّگذاري صورت گرفته است . محي الدين النووي در اين مورد مي گويد : "ل بالمزاح بحق ولکن لايکثر منه فان الافراط فيه والاکثار منه مذمومان " (57) فقهاءاسلامي معتقدند "تردّ شهادة من افرط في المزاح والحکايات المضحکة " (58)
اعتدال در زهد وپارسائي : برخي از افراد در زندگي دنيا با هيجان وشيفتگي به سراغ دنيا مي روند وجز شهوت ولذت وتأمين رفاه وانهماک درتمتعات دنيائي چيزي نمي شناسند وبرخي عزلت وتبتّل اختيار مي کنند وبه اصطلاح کاتوليک تر از پاپ مي شوند . اسلام هر دوسوي اين جريان را محکوم و رويکردي متعادل را دراين زمينه تنظيم وتوصيه مي نمايد. خداوند سبحان به پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد "ياايها النبي لم تحرم مااحل الله لک" (59) و پيامبر اکرم (ص) خود مي فرمايند : " اما والله اني اتقاکم لللّه واخشاکم له لکني اصوم وافطر واصلي وارقد واتزوج النساء فمن رغب عن سنتي فليس منّي" (60) حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام به عاصم بن زياد که صومعه نشيني وکناره گيري از همه تمتعات دنيائي را انتخاب کرده بود مي فرمايد :" اتري احل الله لک الطيبات وهو يکره ان تاخذها" (61)
نتيجه :
پی نوشتها:
(1) المعجم الوجيز ص 409.
(2) المعجم الوجيز ص503.
(3) تفسير الصافي 1/217.
(4)تفسير الصافي 1/260.
(5)تفسير الصافي 1/261.
(6) لسان العرب9/239.
(7) آل عمران 110.
(8) بقره 143.
(9) کنز العمال 3/28.
(10) در المنثور 3/270.
(11) المحلي لابن الحزم 7/133،المغني لابن قدامه3/445.
(12) نهج البلاغه،خطبه195.
(13) ابن ماجه 2/1417،کنزالعمال3/28.
(14) کنز العمال 3/54.
(15) نهج البلاغه،حکمت 70.
(16) غررالحکم-شماره 10948.
(17) عيون الحکم والمواعظ ص 34.
(18) نهج البلاغه،خطبه 16.
(19) رسائل المرتضي4/39.
([20) المعتبر 2/433 .
(21) شرح اصول کافي2/28.
(22) فردوس الاخبار1/387.
(23) غررالحکم،حديث 8099.
(24) نهج البلاغه،نامه31.
(25) نهج البلاغه،خطبه 222.
(26) غررالحکم،حديث478.
(27) جامع الصغير2/578.
(28) آل عمران/67.
(29) لسان العرب 6/77.
(30) مريم /43.
(31) المجموع للنووي 8/171،المغني لابن قدامه 3/445.
(32) قصص/77.
(33) بحار الانوار 73/124.
(34) کنز العمال 1/144.
(35) زمر/9.
(36) عيون الحکم والمواعظ ص240.
(37) تنبيه الخواطر ص41.
(38) اسري /110.
(39)کنز العمال 3/37.
(40) الحدائق الناظره 16/255.
(41) نساء/5.
(42)غررالحکم روايت 2009.
(43) غررالحکم.
(44) کنز العمال 3/29.
(45) نهج البلاغه،حکمت 90.
(46) عيون الحکم والمواعظ ص22.
(47) مناقب خديجة الکبري ص40.
(48) بقره/229.
(49) نهج البلاغه،حکمت 268.
(50) اسراء/29.
(51) بقره/233.
(52) مجمع الزوائد 1/160.
(53) السنن الکبري للبيهقي 3/273.
(54) تاريخ يعقوبي 2/320.
(55) نساء /19.
(56) بقره/228.
(57) المجموع 4/653.
(58) کشف اللثام 2/374.
(59)تحريم/1.
(60)کنز العمال 3/30.
(61)نهج البلاغه،خطبه 209.
2- ابن قدامه مقدسي،موفق الدين عبد الله بن احمد،المغني،قاهره،دارالکتاب الاسلامي،بي تا.
3- ابن ماجه قزويني،محمد بن يزيد ، سنن ابن ماجه، بيروت ، دارالکتب العلمية ، بي تا.
4- ابن منظور ، ابوالفصل محمد مکرم، لسان العرب ، بيروت ، دارصادر،[تاريخ مقدمه ؛ 1300ق]
5- انصاري ، مرتضي بن محمد امين، الرسائل ، بي جا ، بي تا ، 1326ق.
6- بحراني ،يوسف بن احمد بن ابراهيم ،الحدائق الناظرة في احکام العترة الطاهرة ، تبريز، کارخانه احمد آقا وعلي آقا تاجر تبريزي، 1318ق.
7- البيهقي ، ابن بکر احمد ، السنن الکبري ، حيدر آباد ، دائرة المعارف العمانية ، 1344.
8- دکتور ابراهيم مدکور- المعجم الوجيز – منشورات دارالثقافة –قم.
9- ديلمي همداني ، شيرويه بن شهردار ، فردوس الاخبار بماثور الخطاب المخرج علي کتاب الشهاب، بيروت ، دار الکتاب العربي ، 1407ق.
10- سيوطي ،جلال الدين عبد الرحمن ،خير الخلائق ، مصر،عبد الحميد احمد حنفي، بي تا.
11- علي بن ابي طالب ، نهج البلاغة ، التحقيق ، الامام الشيخ محمد عبده ، بيروت ، دارالمعرفة ، بي تا .
12- علي بن ابيطالب (ع)، غررالحکم ودررالکلم ، من کلمات علي بن ابيطالب ، النجف ، منشورات دار الثقافة العامر ،بي تا.
13- فاضل رضوي ، بهاءالدين محمد،کشف اللثام ، تهران ، فراهاني، 1391ق.
14- فيض کاشاني، محسن ، تفسير الصافي ، مشهد ، دارالمرتضي للنشر، 1399ق.
15- ليثي واسطي، علي بن محمد، عيون الحکم والمواعظ ، قم ، دار الحديث ، 1376.
16- المالکي الحسني ،السيد محمد بن علوي ، البشري في مناقب السيدة خديجة الکبري (رض)، بي جا ، بي نا ، بي تا.
17- المتقي الهندي علاءالدين علي ، کنز العمال ، حيدر آباد ، دائرة المعارف العمانية ، 1346ق.
18- مجلسي ، محمد باقر ، بحار الانوار ، بيروت ، مؤسسة الوفاء ، الطبع الثانية ، 1403ق.
19- محقق حلي ، المعتبرفي شرح المختصر ، بي جا ، مؤسسة سيد الشهداء ، 1364 ش.
20- محي الدين بن النووي – المجموع – بيروت – دار الفکر- بيتا.
21- ورام ، ابوالحسين مسعود بن ابي فراس ، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ، طهران ، دارالکتب الاسلامية،1376ق.
22- الهيثمي ، نورالدين علي ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، بيروت ، دارالکتاب ، 1967م.
23- يعقوب ، احمد بن ابو يعقوب ، تاريخ يعقوبي، تهران بنگاه ترجمه ونشر کتاب ،1356.
منبع: www. taghrib.ir
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}